شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

دوران زندگیم چطور گذشت؟...

وقتی راهنمایی بودم تمامه فکر و ذهنم این بود که چطوری معلمارو دست بندازم.تمامه غمم این بود که چرا من یکی از این ماشین شاخ ای need for speed و یه تفنگ M4 بازی counter رو ندارم با آهنگای سیاوش گریه میکردمو و آهنگای شهرام میرقصیدم.تنها داراییم کبوترام بودن واقعا هربار دلم میگرفت میرفتم باشون حرف میزدم. 

زمونه گذشت و اومدم دبیرستان 

بابام میگفت پسر دیگه بزرگ داری میشی پس درست فکر کن برادر بزرگم میگفت دادا بهترین روفقا تو زمانه دبیرستان پیدا میشه پس برا انتخابش درست فکر کن برادر دومم میگفت خوب دیگه حالا وقتشه بری دختر بازی و این حرفا 

از کله حرفاشون فهمیدم که باید درست رفتار کنم ولی الان که فکر میکنم میبینم هیچ کدوم از حرفاشونو انجام ندادم. 

تو دبیرستان تمامه فکرو ذهنم درگیره مشکلات تو خونه بود.تمامه غمم این بود که 18 سالم پرشه تصدیق بگیرم .دیگه شعرای سیاوش هم گریمو در نمی آورد پس خودم شعر گفتم .ولی بازم تمامه داراییم همون کبوترایی بودن که دو یا سه برابر شدن. 

عمرمو هدر دادم تا رسیدم به پیش دانشگاهی ...   

درسو که دیگه بیخیال بودم  

ذهنم همش درگیر بود  

با جیبه خالی آرزوهای بزرگی داشتم تا اینکه زدم به بی راهه 

زدم تو خط قمار ( پوکر/21 ) ولی کسی نمیدونست.او یلش برد و باخت برام مهم نبود هدفم یاد گرفتن بود ولی یه روز که فهمیدم دیگه هیچی ندارم  

پول زیادی از دوستام و اونایی که میشناختم قرض میکردم برای بازی کردن 

از زندگی و قمار متنفر بودم کم کم دوستامو از دست دادم برا برادرام ارزشی نداشتم دیگه کمتر کسی دور و برم بود ولی هنوز ادامه میدادم بخاطر اینکه نمی خواستم یه بازنده باشم. 

به خاطر یه قول ساده به کسی که خیلی برام عزیزه گذاشتمش کنار در صورتی که تو اون برهه دیگه کسی نمی تونست حریفم بشه 

همیشه به اون آدم مدبونم چون مسیر زندگیمو عوض کرد. 

طرفه 1 ماه مونده بود به کنکور که خواستم دانشگاه قبول بشم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد