شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

اینم از ۸۹

جدأ تو این سالی که گذشت چی به سرم اومد ؟

الان که به این یه سال فکر میکنم میبینم چقدر همه چیز تغییر کرده. خودم چقدر عوض شدم ! نمیدونم اون آدم پارسالی رو دوست دارم یا اینی که الان هستم...

چه تجربه هایی داشتم‌ !

توی یکی از پستام این حرفم رو دیدم : (( تو توی بازی پوکر یاد میگیری دو طرف سکه رو نگاه کنی ولی اینکه کدوم طرف رو انتخاب کنی به خودت بستگی داره‌‌ )) وقتی این حرف رو خوندم دیدم خودم بهش بعضی مواقع عمل نکردم و چشم بسته فقط قبول کردم و البته ضربه اش رو هم خوردم

از اینکه آدما تغییر میکنن نباید شکایتی داشت چون خواسته هاشون عوض میشه ! درجا زدن و غصه خوردن هیچ فایده ای نداره راه افتادن و توی جریان قرار گرفتن مهمه ...

تو این دوازده ماه ! شکستم . خورد شدم .همه جور حرفی از همه کس شنیدم اما صدام در نیومد و گله نکردم . چون برام تجربه شده بود که به کسی نمیشه اعتماد کرد...

نظرات 2 + ارسال نظر
آذر جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:16 ب.ظ http://fancyfree.mihanblog.com

90 سال بهتری خواهد بود برایمان ... احتمالا البته !

امیر محمد پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:08 ق.ظ

شانس مثل توپ فوتباله وقتی به طرفت اومد با پا دورش میکنی وقتی دور شد دنبالش میدوی
این هم بگذرد و جزء خاطرات بد حساب میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد